تمن

لغت نامه دهخدا

تمن. [ ت َ م َ ] ( اِ ) میغ را گویند و آن بخاری باشد تاریک ملاصق بر روی زمین و به عربی ضباب خوانند. ( برهان ) ( از آنندراج ). میغ و ضباب. ( ناظم الاطباء ).
تمن. [ ت ُ م َ ] ( ترکی - مغولی ، اِ )ده هزار... ( غیاث اللغات ). مأخوذ از ترکی ده هزار ومبلغ ده قران. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تومان شود.

فرهنگ فارسی

میغ را گویند و آن بخاری باشد تاریک ملاصق بر روی زمین و به عربی ضبابا خوانند . میغ و ضباب .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم