لغت نامه دهخدا
بود بیماری شب جان سپاری
ز بیماری بتر بیمارداری.نظامی.نپرداخت چشمش بحال دل ما
ز بیماربیمارداری نیاید.دانش ( از آنندراج ).- بیمارداری کردن ؛ پرستاری کردن از بیمار. ( ناظم الاطباء ). تمریض. ( منتهی الارب ). تطلیة. ( منتهی الارب ) ( المصادر زوزنی ).