بیزان

لغت نامه دهخدا

بیزان. ( نف ، ق ) صفت بیان حالت ازبیختن. در حال بیختن. ( یادداشت مؤلف ) :
ز رنگ روی مل بر خاک ریزان
ز تاب موی گل بر باد بیزان.؟ ( از تاج المآثر ).
بیزان. ( ع اِ ) ج ِ باز، بمعنی مرغ شکاری. ( از منتهی الارب ) ( از یادداشت مؤلف ). رجوع به باز شود.

فرهنگ فارسی

جمع باز مرغ شکاری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم