لغت نامه دهخدا بی مدار. [ م َ ] ( ص مرکب ) ( از:بی + مدار ) که مدار و نظم نداشته باشد : ای مادر فرزندخوارای بی قرار ای بی مدار.ناصرخسرو.و رجوع به مدار شود.