بی روزن

لغت نامه دهخدا

بیروزن. [ رَ / رُو زَ ]( ص مرکب ) ( از: بی + روزن ) بدون منفذ. بدون سوراخ.
- خانه یا قبه یا گنبد بی روزن ؛ فلک.آسمان :
نیستی آگه که بروزی رسد
هر که درین خانه بیروزنست.ناصرخسرو.چند گریزی ز حواصل درین
قبه بیروزن و باب ای غراب.ناصرخسرو.گر آستان تو بالین سرکنم ز شرف
رسد بگنبد پیروزه گون بیروزن.سوزنی.رجوع به روزن شود.
بیروزن. [ زَ ] ( اِ ) سنگ باقیمت. || بار و حمل. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

سنگ با قیمت . یا بار و حمل .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم