بی دست

لغت نامه دهخدا

بیدست. [ دَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + دست ) که دست ندارد.
مقطوع الید. مقطوع الیدین :
وز آن پس چنین گفت با رهنمای
که او را هم اکنون ز تن دست و پای
ببرّید تا او بخون کیان
چو بیدست باشد نبندد میان.فردوسی.|| ناتوان. غیرتوانا.

فرهنگ فارسی

که دست ندارد٠ مقطوع الید٠ مقطوع الیدین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم