لغت نامه دهخدا
تا چون بهار گنگ شد از بوی او جهان
دو چشم خسروانی چون رود گنگ شد.ابوطاهر خسروانی.از آنکه جایگه حج هندوان بودی
بهار گنگ بکند و بهار تانیسر.عنصری ( دیوان چ قریب ص 113 ).ما را بهشت تست بکار و بکار نی
سر بر زدن بخاک بهشت و بهار گنگ.سوزنی.رجوع به بهار چین و بهشت گنگ و بهار گنگ شود.