بسمل شده

لغت نامه دهخدا

بسمل شده. [ ب ِ م ِش ُ دَ ] ( ن مف مرکب ) ذبح شده. کشته شده :
از مصحف روی تو به پیشانی پرخون
بسمل شده تیغ تو صد بسمله دارد.علی خراسانی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

ذبح شده . کشته شده .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم