بالین گه

لغت نامه دهخدا

بالین گه. [ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) بالینگاه آنجا که بالین نهند. || بستر. || خوابگاه. و رجوع به بالینگاه شود :
هیون رونده ز ره ماند باز
به بالینگه آمد سرم را به ناز.نظامی.یکی بالینگهش رفتی یکی جای
یکی دامنش بوسیدی یکی پای.نظامی.به بالینگه خسته آمد فراز
ز درع کیانی گره کرد باز.نظامی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم