بازارتیزی

لغت نامه دهخدا

بازارتیزی. ( حامص مرکب ) عمل تیز کردن بازار. بارونق ساختن بازار. جلوه دادن بازار :
مقصود ازین معامله بازارتیزی است
نی جلوه میفروشم و نی عشوه میخرم.حافظ.

فرهنگ عمید

بازارگرمی، عمل تیز کردن یا گرم کردن بازار، تعریف بیش ازحد از کالا برای جلب کردن مشتری.

فرهنگ فارسی

با رونق ساختن بازار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم