استعار

لغت نامه دهخدا

استعار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) افروخته شدن. ( زوزنی ). افروخته شدن آتش. برافروخته شدن آتش. || گر درافتادن به مساعر شتران. || بحرکت آمدن دزدان. || منتشر و فاش شدن حرب وبدی و شدت مرگامرگی و شدت هر چیزی. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

افروخته شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال عشقی فال عشقی فال نخود فال نخود فال نوستراداموس فال نوستراداموس