ایشام
ایشام. ( ع مص ) ( از «وش م » ) رنگین شدن گرفتن انگور بعد رسیدن یا نرم و نیکو گردیدن آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || پستان کردن دختر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). پستان کردن و برآمدن پستان زن. ( ازناظم الاطباء ). || گیاه برآوردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || افزون شدن سپیدی موی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). افزون شدن پیری. ( از ناظم الاطباء ). || عیبناک گردانیدن ناموس کسی را و دشنام دادن. || چراگاه گیاه ناک یافتن شتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || اندک درخشیدن برق. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نگریستن در چیزی. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ). نگاه کردن در چیزی از برق و جز آن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شروع کردن ، و یقال : اوشم فلان یفعل کذا؛ یعنی کردن گرفت چنان. ( منتهی الارب ).