اهی

لغت نامه دهخدا

( آهی ) آهی. ( اِخ ) تخلص شاعری از مردم ترشیز. || آهی جغتائی. تخلص شاعری مدّاح غریب میرزا پسر سلطان حسین بایقرا. و تخلص او در ابتدا نرگسی بوده ، و در 927 هَ.ق. وفات کرده است.
آهی. ( اِ ) بلغت زند و پازندبه معنی آهو. ( برهان ) .
اهی. [ اُ هَُ ] ( صوت ، حرف ) حرفی است ندا را. حرف ندا. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
اهی. [ اَ ] ( اِخ ) در افسانه های ایران قدیم نام اهریمنی است بصورت مار یا اژدها که در کوه مسکن دارد و دیوان را بیاری خود می طلبد. و این همان رعد سیاه و طوفان است که با هزاران حلقه و پیچ و تاب بر فراز قله کوه می پیچد و دیوارمانند بسوی آسمان بالا می رود. ایندره پرقدرت با این مار مصاف می دهد و او را میکشد. رجوع به مزدیسنا ص 35 ببعد شود.

فرهنگ فارسی

( آهی ) مجید پسر ابو القاسم آهی مترجم سفارت روسیه در تهران ( و. تهران -۲۶۵ ف. ۱۳۲۵ م . ه. ش . ) در رشته های حقوق و اقتصاد در مسکو تحصیل کرد . مشاغل عمده وی معلمی مدرسه علوم سیاسی در تهران معاونت وزارت فرهنگ و حکومت فارس بود . در سال ۱۳۱۶ در کابینه جم وزیر طرق شد در ۱۳۱۹ وزیر دادگستری گردید در ۱۳۲٠ نیز در کابینه فروغی وزیر دادگستری شد . آخرین ماموریت او سفارت ایران در روسیه شوروی بود ( ۱۳۲۵ - ۱۳۲۱ ) . وی بعلت کسالت شدید به تهران بازگشت و بدان جا در گذشت .
بلغت زند و پازند بمعنی آهو
در افسانه های ایرانی قدیم نام اهریمنی است بصورت ماریا .

دانشنامه آزاد فارسی

اَهی (Ahi)
(یا: وریتره) در سانسکریت : به معنای مار، در اوستایی : آژی یا اَژی، که در نام اساطیری اَژی دَهاک (ضحاک ) آمده است . بنابر روایت ودایی ، اَهی در دین آریاییان بدخیمی مارسان است که همۀ آب ها و ابرهای جهان را بلعید، اما ایندره با او جنگید و او را کشت و آب ها را از شکم او بیرون آورد و جهان را از نو برای زندگی انسان و دیگر جانداران ممکن کرد. گرچه ایندره در ادب ودایی از ایزدان است ، اما در روایت های ایرانی دیوی فریب کار است . داستان ضحاک ماردوش پیوندی تنگاتنگ با این اسطورۀ آریایی دارد. آژی به صورت ودایی اَهی در روایت های اساطیری و ملی ایران به چشم نمی خورد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم