لغت نامه دهخدا
آهی. ( اِ ) بلغت زند و پازندبه معنی آهو. ( برهان ) .
اهی. [ اُ هَُ ] ( صوت ، حرف ) حرفی است ندا را. حرف ندا. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
اهی. [ اَ ] ( اِخ ) در افسانه های ایران قدیم نام اهریمنی است بصورت مار یا اژدها که در کوه مسکن دارد و دیوان را بیاری خود می طلبد. و این همان رعد سیاه و طوفان است که با هزاران حلقه و پیچ و تاب بر فراز قله کوه می پیچد و دیوارمانند بسوی آسمان بالا می رود. ایندره پرقدرت با این مار مصاف می دهد و او را میکشد. رجوع به مزدیسنا ص 35 ببعد شود.