از اف

لغت نامه دهخدا

( ازآف ) ازآف. [ اِزْ ]( ع مص ) خسته را کشتن : اَزْاءَف َ علیه. ( منتهی الارب ). اِجهاز. || گران و بیحرکت کردن انباشتگی شکم کسی را: اَزْاءَف َ فلاناً بطنه. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( از آف ) خسته را کشتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال تک نیت فال تک نیت فال احساس فال احساس فال ای چینگ فال ای چینگ