اختگان

لغت نامه دهخدا

اختگان. [ اَ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) ج ِ اخته ، بمعنی اسب خایه کشیده :
شب قضیم اختگانت زارتفاع سنبله
می کند حاصل بدوش کهکشان می آورد.سلمان ساوجی ( از آنندراج ).بعض فرهنگها این کلمه را بمعنی میرآخور گرفته اند و همین بیت را شاهد آورده اند و ظاهراً به این معنی غلط است.

فرهنگ فارسی

اسب خایه کشیده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم