این کاره

لغت نامه دهخدا

این کاره. [ رَ/ رِ ] ( ص نسبی ) اهل عمل. اهل کار. ظاهراً بیشتر درموقعی استعمال شود که بخواهند صلاحیت شخصی را برای کار و شغلی برسانند. ( فرهنگ فارسی معین ) :
ز ما ده برادر کس این کاره نیست
ملک را در این کار بیغاره نیست.شمسی ( یوسف وزلیخا ).چون زمین و چون جنین خونخواره ام
تا که عاشق گشته ام اینکاره ام.مولوی.

فرهنگ فارسی

(صفت ) اهل عمل اهل کار. توضیح بیشتر در موقعی استعمال شود که بخواهند صلاحیت شخصی را برای کار و شغلی برسانند .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم