ایلخی

لغت نامه دهخدا

ایلخی. ( ترکی ، اِ ) رمه و گله اسبان. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). چارپایانی که آنها را در صحرا برای چرا رها کنند. رمه اسب. ( فرهنگ فارسی معین ). فسیله. سیله. یلخی.دسته اسبان آزاد در مراتع. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ معین

[ تر. ] (اِمر. ) رمة اسب .

فرهنگ عمید

۱. چهارپایانی که آن ها را برای چریدن در صحرا رها کرده باشند.
۲. رمۀ اسب.

فرهنگ فارسی

چهارپایانی که برای چریدن درصحرارهاشده باشند، رمه اسب
( اسم ) چارپایانی که آنها را در صحرا برای چرا رها کنند رم. اسب .

ویکی واژه

رمة اسب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم