اهلیلجی

لغت نامه دهخدا

اهلیلجی. [ اِ لی ل ِ ] ( ص نسبی ) بشکل اهلیلج. هر چیز که مانند هلیله باشد. ( ناظم الاطباء ). بشکل هلیله. بصورت اهلیلج. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || منسوب است به هلیله. ساخته شده از هلیله. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || در اصطلاح علم مساحت شکلی خاص است و آنچنان باشد که اگر دو قوس متساوی بسطحی محیط شوند که هر قوس کمتر از نصف دائره باشد شکل اهلیلجی حاصل گردد. ( از نفایس الفنون در علم مساحت ).

فرهنگ معین

(اِ لَ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) اگر دو قوس از دایره - که هر یک از نصف دایره کمترند - بر شکلی محیط شوند و کوژی (یا انحداب ) آن ها به یک سمت نباشد آن را «اهلیلجی » گویند.

فرهنگ عمید

۱. به شکل اهلیلج.
۲. (اسم ) دو قوس که سربه سر بر شکلی محیط شود.

فرهنگ فارسی

به شکل اهلیلج، شکلی که شبیه به هلیله باشد، دوقوس که سربسربرشکلی محیط شود
(صفت ) اگر دو قوس از دایره که هر یک از نصف دایره کمترند بر شکلی محیط شوند و کوژی (یا انحداب ) آنها بیک سمت نباشد آنرا (اهلیلجی ) گویند .

ویکی واژه

آن‌ها به یک سمت نباشد آن را «اهلیلجی» گویند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم