انتظار بردن

لغت نامه دهخدا

انتظار بردن. [ اِ ت ِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) منتظر بودن. چشم براه داشتن. چشم داشتن :
باری کسی که ملک برد انتظار او
نی چون تویی که هرزه بری انتظار ملک.انوری ( از آنندراج ).عمری ببوی یاری بردیم انتظاری
زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری.سعدی.معنی توفیق غیر از همت مردانه چیست
انتظار خضر بردن ای دل فرزانه چیست ؟صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

منتظر بودن . چشم به راه داشتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم