امورات

لغت نامه دهخدا

امورات. [ اُ ] ( از ع ، اِ ) ج ِ امور و جج ِ امر : صدراعظم امورات لازمه مهمه را بخاکپای مبارک عرضه داشته... ( از لایحه قانون مشیرالدوله صدراعظم که بصحه ناصرالدین شاه رسیده ، از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

جمع امور جمع الجمع :امر : (صدر اعظم امورات لازم. مهمه را بخاکپای مبارک عرضه داشته ... ) (از لایح. قانون مشیر الدوله صدر اعظم که بصحه. ناصرالدین شاه رسیده ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تاروت فال تاروت فال قهوه فال قهوه