امز

لغت نامه دهخدا

امز. [ اَ م َ زز ] ( ع ص ) سخت.( منتهی الارب ). سخت و دشوار و صعب. ( ناظم الاطباء ).
امز. [ اِ م ِ ] ( اِخ ) شهری است در سوریه که بعلت معبد قدیمی آن بنام معبد آفتاب مشهور است. رجوع به لاروس شود.

فرهنگ فارسی

شهری است در سوریه که بعلت معبد قدیمی آن بنام معبد آفتاب مشهور است .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم