الماس تراش

لغت نامه دهخدا

الماس تراش. [ اَ ت َ ] ( نف مرکب ) آنکه یا آنچه الماس را تراشد. ( از آنندراج ). آنکه الماس ودیگر گوهرها را تراش میدهد. ( ناظم الاطباء ). || ( ن مف مرکب / ص مرکب ) نوعی از شیشه و جواهر حکاکی کرده شده. ( از بهار عجم ) ( از آنندراج ) :
عشق بر داغ دلم سوده الماس فشاند
دُرّ اشکم چه عجب گر بود الماس تراش .اشرف ( از بهار عجم ).ظاهراً مراد از دُر، دُر نجف است که سنگی است سفید مشهور. ( بهار عجم ) ( آنندراج ). || آنچه تراش چون تراش الماس دارد. رجوع به تراش شود. || ( اِ مرکب ) بمعنی سوده الماس هم آمده است. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. کسی که الماس می تراشد، کسی که پیشه اش تراش دادن الماس است.
۲. (صفت فاعلی ) آنچه الماس را می تراشد.

فرهنگ فارسی

آنکه یا آنچه الماس را تراشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال سنجش فال سنجش فال جذب فال جذب فال تماس فال تماس