الم شنگه

لغت نامه دهخدا

الم شنگه. [ اَ ل َ ش َ گ َ / گ ِ ] ( اِ مرکب ) علم شنگه. قیل و قال و شلوغ کردن یک نفر یا جمعی ، و با لفظ «درآوردن » استعمال میشود، شایدشنگه دهی بوده است که اهل آن وقتی که در محرم دسته بیرون میاوردند بی ترتیب و با داد و قال بودند. ( فرهنگ نظام ج 3 ذیل «علم شنگه » ) مثل علم صلوة و الم قِرقِر ( تندتند نوشتن ). ( یادداشت مؤلف ). آشوب جزع و فزع بدروغ. جار و جنجال. در فرهنگها «شنگه » را بمعانی آلت تناسل و لته حیض و مزبله آورده اند و بنظر میرسد که «الم شنگه » بگفته فرهنگ نظام با عین صحیح باشد اگرچه امروزه با همزه می نویسند. رجوع به علم شنگه شود.
- الم شنگه درآوردن یا برپا کردن و یا راه انداختن ؛ آشوب کردن. بدروغ جزع و فزع کردن. شلوغی راه انداختن. جار و جنجال برپا ساختن : برای یک شاهی زیان که میدهد الم شنگه ای برپا میکند که آن سرش پیدا نیست ، همانند «ننه من غریبم درآوردن » یا «جهودبازی درآوردن ». ( از فرهنگ عوام تألیف امینی ). و رجوع به علم شنگه شود.

فرهنگ معین

(اَ لَ شَ گِ ) (اِ. ) (عا. ) جنجال ، سر و صدا، هیاهو.

فرهنگ عمید

دادوقال، آشوب، جاروجنجال.
* الم شنگه راه انداختن (برپا کردن، درآوردن ): [عامیانه] آشوب کردن، شلوغی راه انداختن، جاروجنجال برپا ساختن.

ویکی واژه

(عا.)
جنجال، سر و صدا، هیاهو.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم