الفزع

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
فزع (۶ بار)
خوف «فَزَعَ مِنْهُ: خافَ» راغب گوید: انقباض و نفاری است از شی‏ء مخیف که بر انسان عارض شود و آن از جنس جزع است. . خوف بزرگ محزونشان نکند. . چون بر داود وارد شدند از آنها ترسید. . فُزِّعَ به صیغه مجهول از باب تفعیل به معنی ازاله فزع است در اقرب الموارد آمده: «فُزِّعَ عَنْ فُلانٍ: کَشَفَ عَنْهُ الْفَزَعَ» در مجمع و مفردات نیز چنین گفته است. یعنی چون ترس از قلوبشان برداشته شد گفتند: پروردگارتان چه گفت؟ . گفته‏اند ذکر «فَزَع» به صیغه ماضی پس از «یُنْفَخُ» برای محقق الوقوع بودن است ظاهر معنی آن است که: روزی که در صور دمیده شود اهل آسمان‏ها و زمین به فزع افتند مگر آنکه خدا خواهد و همه خاضعانه به سوی خدا آیند. به نظر می‏آید: مراد از نفخ صور نفخه دوم و زنده شدن مردگان است که نفخه اول ظاهراً دفعی و مجالی به خوف نخواهد داد . و نیز مؤیّد آن جمله «اِلَّا مَنْ شاءَاللَّهُ» است که در ترس نخواهند بود و آنها به احتمال قوی نیکوکارنند که در آیه . فرموده و ایضاً مؤیّد آن «وَ کُلٌ اَتَوْهُ داخِرینَ» است که همه ترسیده و خاضعانه پیش خدا خواهند آمد. ولی آیه . راجع به نفخ اول است که همه جز آنکه خدا خواهد خواهند مرد ظاهراً مراد ملائکه‏اند که مرگ شامل حالشان نخواهد بود شاید مراد از فزع در آیه اول مرگ باشد آنوقت نظیر آیه دوم بوده و «کُلٌّ اَتَوْهُ داخِرینَ» راجع به نفخ دوم خواهد بود. واللَّه‏العالم. *** فزع چون باالی متعدی شود به معنی استغاثه آید «فَزَعَ اِلَیْه» یعنی به او پناه برد و استغاثه کرد چون با «لام» متعدی شود معنی پناه دادن می دهد «فَزَع له» به او پناه داد و به فریادش رسید. مفزع: محل پناه در صحیفه سجادیه دعای هفتم آمده:«وَ اَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِّاتِ» تو محل پناه در شدائد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال اوراکل فال اوراکل فال ابجد فال ابجد فال عشقی فال عشقی