العقیم

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
عقم (۴ بار)
(بر وزن قفل) خشکیدن. راغب گفته: عقم خشک شدنی است که مانع از قبول اثر باشد گویند «عقمت مفاصله» بندهای بدنش خشکید. و به دردی که قابل صحت نیست گویند: «داء عقام» از زنان کسی را عقیم گویند که نطفه مرد را قبول نکند.(نازا). . زنش صیحه زنان آمد و با تعجّب به صورتش زد و گفت: پیرزن عقیم می‏زاید؟! . هر که را خواهد عقیم می‏کند آیه شامل زنان و مردان است. . «یَوْمٍ عَقیمٍ» روزی است که خیری و سروری در آن نیست و فرح و شادی نمی‏زاید ظهور آن می‏رساند که مراد عذاب دنیاست. . عقیم ظاهراً به معنی فاعل است گفته‏اند «ریح عقیم» بادی که ابر باران‏ده نیاورده و ابرها و درختان را تلقیح نکند یعنی خیری نزاید قرآن درباره بادها فرموده: ... و اگر بادی باشد که هیچ یک از فایده‏ها را نداشته باشد پس آن از زائیدن فایده عقیم است باد قوم عاد چنین بادی بوده است. گفته‏اند: «اَلْمُلْکُ عَقیمٌ» یعنی حکومت نازا است زیرا پدر برای پادشاهی پسرش را می‏کشد. این لفظ فقط چهار بار در قرآن مجید آمده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال رابطه فال رابطه فال کارت فال کارت فال تک نیت فال تک نیت