الحاظ

لغت نامه دهخدا

الحاظ. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ لَحظه ، بمعنی اندرون چشم. باطن العین. ( اقرب الموارد ) ( از المنجد ). رجوع به لحظشود . || نظرهای گوشه چشم. ( آنندراج ). صاحب تاج العروس گوید: لَحظ بمعنی لحاظ چشم ( گوشه و مؤخر چشم ) است و جمع آن اَلحاظ است. یقال : فتنته بلحاظها و ألحاظها - انتهی.

فرهنگ عمید

= لحظ

فرهنگ فارسی

جمع لحظه بمعنی اندرون چشم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال جذب فال جذب فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال کارت فال کارت