اصلاق

لغت نامه دهخدا

اصلاق. [ اِ ] ( ع مص ) آواز سخت برآوردن. ( از قطر المحیط ). سخت آواز کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بانگ کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ).
اصلاق. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ صَلْق. ( قطر المحیط ). ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). ج ، اصالیق. ( از قطر المحیط ). رجوع به صَلْق شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم