اسیروار

لغت نامه دهخدا

اسیروار. [ اَ سیرْ ] ( ص مرکب ) مانند اسیر :
تا گردانم اسیروارش
توزیع کنم ز هر دیارش.نظامی.

فرهنگ عمید

اسیرمانند، مانند اسیر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی