استیثار

لغت نامه دهخدا

استیثار. [ اِ ] ( ع مص ) استئثار. استیثار بر اصحاب ؛برگزیدن گزیده ها خویش را نه یاران را: استأثر علی اصحابه. || استیثار به ؛ بخودی خود پرداختن به. برای خود گزیدن. برای خود برگزیدن امری : استأثر اﷲ بالبقاء و العدل ؛ برای خود گزید خدای تعالی بقا و عدل را. || استأثر اﷲ بفلان ؛ وقتی گویندکه کسی بمیرد و امید بخشایش او باشد. || بخودی خود ایستادن بکاری. || بسیار خواستن چیزی را. || بسیار آمدن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

برگزیدن گزیده ها خویش را نه یاران را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال فرشتگان فال فرشتگان فال تک نیت فال تک نیت فال نوستراداموس فال نوستراداموس