لغت نامه دهخدا
مزدلفه. [ م ُ دَ ل ِ ف َ ] ( اِخ ) مزدلفة : و چون آفتاب غروب کرد حاج و خطیب از عرفات بازگشتند و یک فرسنگ بیامدندتا به مشعرالحرام و آنجا را مزدلفه گویند. ( سفرنامه ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 139 ). و مزدلفه در میان مکه و عرفات است و حجاج نماز شام و خفتن و صبح نیز آنجاگزارند و بطن محسر وادیی است میان منی و مزدلفه. ( نزهة القلوب مقاله 3 ص 8 چ اروپا ). و طرف غربی آن [ مکه ] کوه منی و کوه ثبیر و آن کوه بلند است مشرف برمنی و مزدلفه. ( از نزهة القلوب مقاله سوم ص 2 ).