لغت نامه دهخدا مصاف شکن. [ م َ ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) صف شکن. نبردشکن. صف در. که در میدان جنگ لشکر مخالف را بشکند. غالب در جنگ : معز دین هدی خسرو مصاف شکن خدایگان جهان سنجر ملوک شکار.امیرمعزی.و رجوع به مصاف در و مصاف شود.