مواخر

لغت نامه دهخدا

مواخر. [ م َ خ ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ماخرة. ( ناظم الاطباء ). ج ِ ماخرة به معنی کشتی که در رفتن بانگ کند و یا کشتی که بشکافد آب را به سینه خود. ( آنندراج ). رجوع به ماخرة شود. || ج ِ ماخر. ( منتهی الارب ). رجوع به ماخر شود. || ج ِ ماخور. ( منتهی الارب ). رجوع به ماخور شود.

فرهنگ فارسی

جمع ماخره .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَوَاخِرَ: شکافنده ها (کلمه مواخر جمع مخر است و مخر به معنای شکافتن آب از چپ و راست است ، گفته میشود : مخرت السفینة الماء یعنی کشتی آب را شکافت . و بهمین جهت کشتی را ماخره میگویند )
ریشه کلمه:
مخر (۲ بار)
«مواخِر» جمع «مَاخِرَة» از مادّه «مَخْر» (بر وزن فخر) به معنای شکافتن آب از چپ و راست است، و به صدای وزش بادهای شدید نیز گفته می شود، و از آنجا که کشتی ها به هنگام حرکت آبها را با سینه خود می شکافند به آنها «مَاخِر» یا «مَاخِرَه» می گویند.
شکافتن. جریان. در مجمع آمده: مخر شکافتن آب است از چپ و راست. ایضا مخر صدای بادطوفانی است. در قاموس گفته «مَخَرَتِ السَّفینَةُ مَخْراً و مُخُورا: جَرَتْ» . کشتی‏ها را در دریا می‏بینی که شکافنده آب و جاری شونده‏اند . این کلمه فقط دوبار در قرآن یافته است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال چوب فال چوب فال تخمین زمان فال تخمین زمان