چسپان

لغت نامه دهخدا

چسپان. [ چ َ ] ( نف ) پیوسته و متصل و ملصق. ( آنندراج ). متصل و ملصق و چسبیده و پیوسته. ( ناظم الاطباء ). چسپ :
تن مده اختلاط چسپان را
جامه تنگ زود پاره شود.؟ ( از آنندراج ).|| شایسته و سزاوار. || تنگ. ( ناظم الاطباء ). || تند. چالاک چسپ. جلد. فرز. تر و چسپان. تر و چسپ. رجوع به چسپ شود.
چسپان. [ چ َ ] ( اِ ) قسمی از جامه ای که بالای جامه ها پوشند. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم