لغت نامه دهخدا
قزداری. [ ق ُ ] ( اِخ ) رابعه. رجوع به رابعه شود.
قزداری. [ ق ُ ] ( اِخ ) سیهویه بن اسماعیل بن داودبن ابوداود واحدی ، مکنی به ابوداود. از محدثانی است که در مکه مجاور گشت واز ابوالقاسم علی بن محمدبن عبداﷲبن یحیی بن طاهر حسینی و ابوالفتح رجأبن عبدالواحد اصفهانی و جز این دوروایت شنید، و از او ابوالفتیان عمربن ابوالحسن رواسی حافظ روایت کند. وی بسال چهارصد و شصت و اَندی و یا پس از آن وفات یافت. ( اللباب فی تهذیب الانساب ).