لغت نامه دهخدا
جهان دار و شادی کن و نوش خور
می از دست آن ترک سیمین ذقن.فرخی. || شراب نوشیدن :
نوش خور شمشیر زن دینار ده ملکت ستان
داد کن بیداد کن دشمن فکن مسکین نواز.منوچهری. || نوش خوردن از کسی ، از او متنعم شدن و محبت و نوازش دیدن. مقابل نیش خوردن :
نیش در آن زن که ز تو نوش خورد
پشم در آن کش که تو را پنبه کرد.نظامی.