دانشنامه عمومی
به صورت خلاصه، فلسفه علم پیامدهای فکری - فلسفی علوم را از جنبه های گوناگون تاریخی، منطقی و روش شناسی تحلیل و بررسی می کند. تحولاتی که پس از قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی با ظهور دانشمندانی نظیر گالیله، نیوتن و کپلر آغاز گردید و با ماکسول، فارادی، پلانک، هایزنبرگ و اینشتین ادامه پیدا کرد و فهم انسان از جهان را به صورت بنیادین تغییر داد و زیر و رو کرد. این تحول بزرگ گرچه در حیطهٔ علم رخ داد، اما تبعات فکری و فلسفی بسیاری نیز به همراه داشت. پای تحولات علمی در زیست شناسی و شیمی، در فیزیک و کیهان شناسی و حتی در ژنتیک و علوم کامپیوتر و… به حیطه فلسفه هم باز شد و پرسش های جدید فلسفی ایجاد کرد که تا پیش از آن وجود نداشتند.
پس از جنگ جهانی دوم، فلسفه علم به صورت یک رشته تحصیلی مستقل درآمد و فیلسوفان علم به ویژه پیروان بازسازی منطقی کوشیدند تا با استفاده از ابزار منطقی ریاضی به کاوش و تحلیل دقیق مفاهیم علمی و مسائل فلسفی ناشی از آنها بپردازند. شاید الگو اسوهٔ همه آنها کارل همپل بود که با ذهنی دقیق و منطقی و با نثری روان، شیوا و بدون ابهام کوشید تا دستگاهی فکری و فلسفی از علم ارائه دهد که سادگی و نمادین بودن آن دو جنبه مهم محصول وی بود.
فلسفهٔ علم نسبت به بسیاری از شاخه های دیگر، فلسفه بسیار تازه و جوان است. اگر برخی از اظهارِ نظرهایِ ارسطو، فرانسیس بیکن در قرنِ شانزدهم، و تعدادِ اندک شماری از متفکرانِ قرنِ نوزدهم مانندِ جان استوارت میل، ویلیام هیول، و جان هرشل را استثناء کنیم، بحث هایِ جدی، متمرکز و مفصل در این عرصه را نخستین بار پوزیتیویست هایِ منطقی در قرنِ بیستم گسترش دادند. بعدها بحث ها در موافقت و مخالفت با فرانسیس بیکن و استقراگرایان و نیز با پوزیتیویست هایِ حلقهٔ وین منجر به پیدایشِ مکاتبِ بسیار مهمِ دیگری در فلسفهٔ علم گردید. ابطال گرایی، واقع گرایی ( رئالیسمِ علمی ) ، و نسبی گرایی از آن جمله هستند.