گندمک. [ گ َ دُ م َ ] ( اِ مرکب ) قسمی سبزی بهاره خوردنی صحرائی که در آشها و خورشها کنند. ( یادداشت مؤلف ). در گچ سر این نام را به «سکاله منتانوم » دهند. گندمک. [ گ َ دُ م َ ] ( اِ مرکب ) لهات. ( ناظم الاطباء ). گوشت پاره ای که در میان فرج زنان باشد. ( فرهنگ شعوری ج 2 ص 299 ). چچله. خروسک. ( آنندراج ). خروس. خروسه. ( یادداشت مؤلف ). در عربی آن رابظر ( بالفتح ) می گویند. ( آنندراج : خروسک ). چوچوله.
فرهنگ فارسی
۱ - گندم کوچک . ۲ - ( اسم ) قسمی سبزی بهار. صحرایی که در آشها و خورشها کنند . ۳ - گوشت پاره ای که در میان فرج زنان باشد چچله خروسک . لهات . گوشت پاره ای که در میان فرج زنان باشد .