لغت نامه دهخدا
...عبارت از ذکر شی به لفظی غیر از لفظ مقرر برای آن ، به سبب مجاورت آن لفظ تحقیقاً یا تقدیراً. یعنی شی مذکور در جوار این غیر واقع شود محققاً و یا مقداراً... مثال :
کند گر بر تو ظلم از کین بداندیش
تو هم آن ظلم کن بر وی میندیش.
( کشاف اصطلاحات الفنون از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون ذیل مشاکلةج 1 ص 785 شود.
مشاکلة. [ م ُ ک َ ل َ ] ( ع مص ) با همدیگر موافقت کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سزیدن.برازیدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
ولکنما نهدی الی من نجله
و ان لم یکن فی وسعنا مایشاکله.
احمدبن یوسف متولی دیوان رسائل مأمون خلیفه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
|| با چیزی مانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). مانا و مشابه شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): فی فلان مشاکلة من ابیه ؛ای شبه. ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح کلام و حکمت ) نزد متکلمین و حکما، اتحاد در شکل و مرادف تشاکل است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 785 ). و رجوع به همین کتاب و مشاکلت شود.