لغت نامه دهخدا
مرعشی. [ م َ ع َ ] ( اِخ )احمدبن ابی بکربن صالح بن عمر مرعشی ، مکنی به ابوالعباس و مشهور به شهاب الدین. فقیه حنفی قرن نهم هجری. وی به سال 786 هَ. ق. در مرعش متولد شد و به سال 872 هَ. ق. در حلب درگذشت. او راست : کنوزالفقه نظم العمدة. ( از الاعلام زرکلی ج 1 ص 100 از الضوء اللامع و کشف الظنون ).
مرعشی. [ م ُرَع ْ ع َ ] ( اِخ ) حسن بن حمزةبن علی المرعش حسینی علوی طبری مرعشی ، مکنی به ابومحمد. فقیه امامی و ادیب قرن چهارم هجری. نسبت او به جدش مُرعَّش است و به سال 358 هَ. ق. درگذشت. او راست : تباشیر الشریعة، والمفتخر، والمبسوط، والمرشد. ( از الاعلام زرکلی ج 2 ص 203 ).
مرعشی. [ م َ ع َ ] ( اِخ ) حسین بن محمد مرعشی ، مکنی به ابومنصور. مورخ قرن چهارم و پنجم هجری. و از مقربان سلطان محمود غزنوی است و به سال 421 هَ. ق. درگذشته است. او راست : الغررفی سیرالملوک و اخبار هم در چهار جزء. ( از الاعلام زرکلی ج 2 ص 277. از آداب اللغة العربیة ج 2 ص 316 ).
مرعشی. [ م َ ع َ ] ( اِخ ) سید ظهیرالدین بن سید کمال الدین بن سید قوام الدین مؤلف تاریخ طبرستان و از سادات مازندران. رجوع به ظهیرالدین مرعشی در جای خود شود.