نفوز

لغت نامه دهخدا

نفوز. [ ن َ ] ( ع ص ) ظبی نفوز؛ آهوی برجهنده. ( ناظم الاطباء ). بدین معنی در مآخذ به دسترس ما ینفوز - بر وزن یعقوب - آمده است. رجوع به ینفوز شود.
نفوز. [ ن ُ ] ( ع مص ) نفز. نفزان. ( اقرب الموارد ). رجوع به نَفَز شود.

فرهنگ فارسی

نفز ٠ نفزان ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم