پهن شدن

لغت نامه دهخدا

پهن شدن. [ پ َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) منبسط شدن.پخت شدن. گسترده شدن. پخج شدن. پهن گشتن. پهن گردیدن. انکشاط. ( تاج المصادر ). تفطح. ( منتهی الارب ). امتهاد؛ پهن و بلند شدن. ( تاج المصادر ). خثم ؛ پهن شدن سرکلند. ( تاج المصادر ). || مجازاً نشستن ازکاهلی : فلان هر جا میرسد پهن میشود. ( فرهنگ نظام ).
- پهن شدن نام ؛ کنایه از مشهور شدن نام است. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- فراخ شدن وسیع گردانیدن . ۲- عریض شدن . ۳- پخت شدن گسترده شدن منبسط گردیدن.۴-نشستن از کاهلی : هر جا میرسد پهن میشود. یا پهن شدن روی زمین . یا پهن شدن نام کسی . مشهور شدن وی .
منبسط شدن پخت شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تخمین زمان فال تخمین زمان