ناقس

لغت نامه دهخدا

ناقس. [ ق ِ ] ( ع ص ) اسم فاعل از نقس است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به نقس شود. || حامض. ( اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ) ( المنجد ). ترش و حامض. ( ناظم الاطباء ). شراب ترش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یقال : لبن ناقس و شراب ناقس ؛ حامض. ( المنجد ). شراب ترش. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

اسم فاعل از نقس است . یا حامض
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم