لغت نامه دهخدا
مطرق. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) مرد فرومایه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آن که سست چشم باشد در خلقت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).
مطرق. [ م َ رَ ] ( ع مص ) با پتک زدن. با چکش زدن. ( از دزی ج 2 ص 600 ).
مطرق. [ م ُ طَرْ رِ ] ( ع ص ) آن زن که کودکش به دشوار بیرون آید. ( مهذب الاسماء ). ناقة مطرق ؛ ماده شتری که دشوار زاید و کذا امراءة مطرق. ( ناظم الاطباء ). امراءة مطرق ؛ زن که زه بر او دشوار شده باشد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). ناقه و زن و هر بارداری که دشوار زاید. ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). || قطاة مطرق ؛ مرغ سنگخواری که هنگام خروج بیضه اش فرا رسیده باشد. ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).