قزل داغ

لغت نامه دهخدا

قزل داغ. [ ق ِ زِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان ساری سوباسار بخش پلدشت شهرستان ماکو واقع در 40 هزارگزی جنوب باختری پلدشت و در مسیر شوسه ماکو به شوط.موقع جغرافیایی آن دره و معتدل سالم است. سکنه آن 272 تن. آب آن از زنگمار و چشمه و محصول آن غلات ، پنبه ، توتون ، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه شوسه دارد. این ده قشلاق ایل جلالی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
قزل داغ. [ ق ِ زِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 17 هزارگزی شمال باختری قره آغاج و 6 هزارگزی جنوب شوسه مراغه به میانه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل مالاریایی است. سکنه آن 156 تن. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و نخود و بزرک. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

قله معروف کوهستان خرقان که بین قزوین و همدان میباشد و سابقا بنام [ سراهند] خوانده میشد و دارای چشمه های آب گرم معدنی و معادن مهم سنگ بلوری و سنگ نمک است .

دانشنامه عمومی

قزل داغ یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چاراویماق مرکزی بخش مرکزی شهرستان چاراویماق واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم