لغت نامه دهخدا قربان شدن. [ ق ُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) قربانی. به گرد سر کسی گردیدن. به گرد فلان کس رفتن. || بلاچین شدن. بلاگردان شدن. ( مجموعه مترادفات ). قربان گردیدن : بر گرد فسون سازی نیرنگ تو گردم قربان سر آشتی و جنگ تو گردم.ملک قمی ( از مجموعه مترادفات ).