لغت نامه دهخدا
به هر ناسازیی درساز و با هر ناخوشی خوش کن
که آبت زیر کاه است و کمالت عین نقصانی.خاقانی ( از آنندراج ).به عهد جلوه حسن کمال من اندوخت
قبول شاهد نظم کمال نقصانی.عرفی ( از آنندراج ).ز تنگ عرصگی فکر جز به مدحت تو
نمی رهد سخن از تنگنای نقصانی.واله ( از آنندراج ).اگر نه لازمه ذات دشمنت بودی
به کسر نیز ندادی خدای نقصانی.حیاتی ( از آنندراج ).