نظربند. [ ن َ ظَ ب َ ] ( اِ مرکب ) عملی به دعا و طلسمات که کسی چشم بد نزند چیزی یا کسی را. ( یادداشت مؤلف ). دعا و طلسمی که بدان چشم شورچشمان را فروبندند تا از چشم زخم ایشان در امان مانند. || ( ن مف مرکب ) آن که مردم او را در نظر خود بند دارد . ( آنندراج ) : نیست صاحب نظران را ز نظربند گزیر نگذارند غزالان زنظر مجنون را.صائب ( آنندراج ).- نظربند کردن ؛ جادو و افسون کردن تا شخص با چشم باز چیزی یا کسی را نبیند و متوجه وجود آن نشود : چشم جادوی تو کرده ست نظربند مرا هر کجا می نگرم روی توام در نظر است.شفیع اثر ( آنندراج ).