ناسالمی

لغت نامه دهخدا

ناسالمی. [ ل ِ ] ( حامص مرکب ) بیماری. مرض. ناسلامتی. سالم نبودن. سرحال نبودن. || ناسازگاری. ناسازواری. عدم اعتدال. || آلودگی. زیان بخشی : ناسالمی هوا، ناسالمی آب.

ویکی واژه

تغییرات نامطلوب شرایط آب یا خاک براثر عوامل یا موادی که آن را غیرقابل‌مصرف کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال قهوه فال قهوه فال جذب فال جذب فال تک نیت فال تک نیت