میرابی

لغت نامه دهخدا

میرابی. ( حامص مرکب ) شغل و پیشه میراب. عمل میراب. عمل مباشرت و نظارت بر تقسیم آب :
خضر نتواند به آب زندگی از ما خرید
منصب میرابی سرچشمه آئینه را.میرزاصائب.رجوع به میراب شود. || ( اِ مرکب ) حقی که به جهت تقسیم آب به میرابها دهند.
میرابی. ( اِخ ) دهی است از دهستان رودخانه بخش میناب شهرستان بندرعباس ، واقع در 95هزارگزی شمال میناب با 200 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

فرهنگ فارسی

۱-عمل و شغل میراب ۲- حقی که بجهت تقسیم آب بمیرابها دهند . ۳ - دایره میاه .
دهی است از دهستان رودخسانه بخش میناب شهرستان بندرعباس
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال تماس فال تماس فال تک نیت فال تک نیت فال چوب فال چوب