میان دادن

لغت نامه دهخدا

میان دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) فاصله دادن. فرجه دادن. ( یادداشت مؤلف ). || کنایه از قوت دادن و امداد کردن. ( آنندراج ). مجال دادن :
تو میان دهی و گرنه بخیال درنگنجد
که چنان کمر که دانی من بی ادب گشایم.بابافغانی.

فرهنگ فارسی

فاصله دادن فرجه دادن یا کنایه از قوت دادن و امداد کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم